سلمان، ایرانی مسلمان

سلمان، رهرویی که همه مکاتب را درنوردید تا به مکتب حق رسید

سلمان، ایرانی مسلمان

سلمان، رهرویی که همه مکاتب را درنوردید تا به مکتب حق رسید

نَمی ز دیده نمی‌جوشد اگرچه باز دلم تنگ است

گناه دیده مسکین نیست، کمیت عاطفه‌ها لنگ است


کجاستی که نمی‌آیی؟ الا تمام بزرگی‌ها!

پرنده بی‌تو چه کم‌صحبت، بهار بی‌تو چه بی‌رنگ است


نمانده هیچ مرا دیگر، نه هیچ، بلکه کمی کمتر

جز این‌قدر که دلی دارم که بخش اعظم آن سنگ است


بیا، که بی‌تو در این صحرا میان ما و شکفتن‌ها

همین سه چار قدم راه است، و هر قدم دو سه فرسنگ است


دعاگران همه البته مجرّب است دعاهاشان

ولی حقیر یقین دارم که انتظار همان جنگ است


                             محمدکاظم کاظمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۲۰
محمد رضا

روزها فکر من اینست و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم


از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟

به کجا می روم؟ آخر ننمایی وطنم


مانده ام سخت عجب، کز چه سبب ساخت مرا

یا چه بوده است مراد وی ازین ساختنم


تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی

یک دم آرام نگیرم، نفسی دم نزنم


می وصلم بچشان، تا در زندان ابد

از سر عربده مستانه به هم در شکنم


                                      مولانا

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۵۹
محمد رضا